کد مطلب:34992
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:11
آياتي كه دلالت بر سخن گفتن اعضاي بدن در قيامت ميكند دليل بر چه چيزي است؟
ابتدا نمونهاي از آيات 1 ـ «اَلْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَي اَفْواهِهِمْ وَتُكَلّمُنا اَيْديهِمْ وَتَشْهَدُ اَرْجُلَهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ». يس/65
2 ـ «حَتّي اِذا ما جَائُوها شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَاَبْصارُهمْ وَجُلُوُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» فصلت/20
3 ـ «وَقالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا اَنْطَقَنَا اللهُ الَّذي اَنْطَقَ كُلَّ شَيءٍ». فصلت/21
4 ـ «فَاَمَّا مَنْ اُوتِيَ كِتابَهُ بَيَمينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَءُوا كِتابِيَه ... وَاَمّا مَنْ اُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُوْلُ يا لَيْتَني لَمْ اَوْتَ كِتابِيَه». حاقه/19 و 25
5 ـ «وُجُوْهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرةٌ ـ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ ـ وَ وُجُوْهٌ يومئذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَهٌ». عبس/38 ـ 41
در نخستين آيه گفتگو از مهر نهادن در دهانها و از كار افتادن موقّت زبان، و به سخن درآمدن دستها و پاها و شهادت آنها بر اعمالي است كه انسان انجام ميداده است.
مسلماً اين مسأله تنها با معاد جسماني سازگار است، وگرنه در معاد روحاني نه دست و پائي در كار است و نه زبان و دهان، و نه سخن گفتن.
در آيه دوم و سوم، سخن از گواهي دادن گوش و چشم، و حتي پوست تن در آن دادگاه عظيم است، شهادت بر اعمالي كه انجام ميدادند.
البته اين شهادت و گواهي ممكن است از اين طريق باشد كه خداوند قدرت تكلّم به آنها ميدهد، و يا از طريق زبان حال، چرا كه گوش و چشم و دست و پا و پوست بدن، آثار اعمال را، در خود ضبط و حفظ ميكنند، و آن روز كه «يوم البروز» است اين آثار آشكار ميگردد.
در چهارمين آيه، سخن از كساني است كه نامه اعمالشان (به نشانه موفقيت و پيروزي و پاكي) به دست راستشان داده ميشود، و با سربلندي اهل محشر را دعوت به مطالعه آن ميكنند!، و كساني كه به نشانه سوء اعمال نامه اعمالشان به دست چپ آنها داده ميشود، و فرياد از آنها بر ميخيزد كه اي كاش نامه اعمال ما را به ما نميدادند!
در اينجا نه تنها روي اعضاي مختلف بدن تكيه شده، بلكه به دست چپ و راست نيز اشاره گرديده است.
در پنجمين آيه، سخن از صورتهاي درخشنده صالحان و صورتهاي سياه و تاريك و غبارآلود صالحان و بدكاران است كه آن نيز تأكيدي است بر جسماني بودن معاد.
علاوه بر آنچه در بالا ـ به عنوان نمونه ـ گفته شد آيات فراوان ديگري نيز در قرآن وجود دارد كه سخن از غل و زنجيرهائي ميگويد كه در گردن يا دست و پاي آنها است ابراهيم/43 و انسان/4
و آياتي كه حتي از بعضي از عوارض جسماني سخن ميگويد، مانند خنديدن مؤمنان از وضع كفار در قيامت «فَالْيَوْمَ الَّذينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفّارِ يَضْحَكُونَ». مطففين/34
آياتي كه روز قيامت را روزي ميشمرد كه از شدت ترس و وحشت، چشمها از حركت باز ميايستد، گردنها برافراشته، سرها به آسمان بلند كرده، و حتي پلك چشمها از شدت رعب و ترس باز و بسته نميشود «اِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فيهِ الْاَبْصارُ ـ مُهْطِعينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ لا يَرتَدُّ اِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ». ابراهيم/42 و 43
سخن از روزي است كه ظالمان دستهاي خويش را از شدت حسرت به دندان ميگزند «وَيَوْمَ يَعَضَّ الظّالِمُ عَلَي يَدَيْهِ». فرقان/27
و امثال اينها.
آيا ميتوان اين همه آيات را بدون هيچگونه دليل روشني حمل بر كنايه و مجاز كنيم و قواعد مسلّم، باب الفاظ را ناديده بگيريم؟!
پيام قرآن ج 5
ايت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.